دکتر دیپاک چوپرا پزشکی متبحر است که تاکنون بالغ بر ۱۰ میلیون نسخه از کتابهای او که به ۳۰ زبان مختلف دنیا ترجمه شده، به فروش رفته است. وی با شماری از مشاهیر جهان دوستی دارد و در عرصههای مختلف زندگیشان مشاور آنهاست. وی بر این باور است که جسم و روح آدمی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند.
دیپاک چوپرا ۲۲ اکتبر سال ۱۹۴۶ در دهلی نو دیده به جهان گشود. او بزرگترین فرزند کریشان چوپرا، پزشک متخصص قلب است که مهارت بالای او در هند زبانزد خاص و عام بود. دیپاک به همراه برادر کوچکش در خانوادهای فرهیخته پرورش یافت.
در دوران دبیرستان آرزوی دیپاک این بود که وقتی بزرگ شد روزنامهنگار یا هنرپیشه شود. اما با خواندن یکی از داستانهای مطرح آن زمان به قلم سینکلار لویس، میل به پزشک شدن در او شعلهور شد. او مینویسد: «این همان چیزی بود که نیاز داشتم. کتاب حول زندگی پزشکی دور میزد که یک قهرمان بود. حتی گاهی اوقات به یک الهه تبدیل میشد. پزشکی که به بیمارانی که امید بهبود در آنها نمیرفت جان تازهای میبخشید.»
چوپرا بعد از فارغالتحصیلی در رشته پزشکی مدت ۶ ماه در روستاهای دورافتاده هند به مداوای بیماران پرداخت. در سال ۱۹۷۰ و در حالی که ۲۳ سال بیشتر نداشت به همراه همسرش ریتا به آمریکا رفت. سپس کار خود را در یک بیمارستان آغاز کرد. آن بیمارستان به حضور پزشکانی نیاز داشت که بتوانند جانشین پزشکانی شوند که به ویتنام اعزام شده بودند. نخستین وظیفه او به عنوان یک پزشک در آمریکا صدور گواهی فوت یک بیمار بود. چوپرا خود در کتاب بازگشت ریشی اذعان میدارد که خیلی زود دریافته است که پزشک شدن، ارتباط چندانی با شفای بیماران و شاد کردن آنها ندارد.
نقطه عطف زندگی چوپرا را سال ۱۹۸۱ میدانند؛ یعنی زمانی که به دهلی نو بازگشت و با دکتر تریگونا ملاقات کرد. چوپرا میگوید تنها کافی بود دکتر تریگونا نبض شخص را بگیرد تا از تاریخچه بیماریهای او در گذشته، حال و آینده مطلع شود. او مهارتی بس شگرف در آیورودا ـ طب کهن هند ـ داشت. تریگونا وقتی از دوستان چوپرا شنید که او پزشکی آگاه و متبحر در آمریکا است، پس از گرفتن نبضش چنین تشخیص داد که چوپرا افکار غیرضروری بسیاری در سر دارد. بنابراین، به وی پیشنهاد کرد که مراقبه کند، اوقات بیشتری را با خانوادهاش سپری کند، و غذایش را بسیار آرامتر بجود.
اما چوپرا به نصایح تریگونا گوش نداد. پشت سر هم قهوه میخورد و روزی یک پاکت سیگار میکشید. سرانجام وقتی دید که با پیروی از دستورات طب سنتی هند میتواند از میزان فشارهای عصبی خود تا حد بسیار زیادی بکاهد، تمرینات تی.ام را در پیش گرفت و دریافت که مراقبه فرآیندی آسان و بیدردسر برای راهیابی به آرامشی بس عمیق است. همچنین با مطالعات فراوان پیرامون مراقبه به تاثیر تی.ام بر کاهش فشارهای عصبی پی برد. ظرف مدت دو هفته توانست استعمال سیگار و مشروب را کنار بگذارد.
در سال ۱۹۸۵ موفق شد که با ماهاریشی ماهش یوگی، بنیانگذار و رهبر تی.ام در واشنگتن دی.سی ملاقات کند. ماهاریشی که در برنامههای مختلف تلویزیونی شرکت میکرد، تلاشهای فراوانی در راستای ارتقای طب آیورودایی و ارایه داروهای مرتبط با آن انجام میداد. یکی از همکاران چوپرا در دانشگاه هاروارد از او خواست تا در جلسه سخنرانی ماهاریشی شرکت کند.
سخنرانی ماهاریشی چند ساعت به طول انجامید. بعد از مراسم، آنها دو ساعت تمام در مورد آیورودا با هم صحبت کردند.
چوپرا از تحقیق در زمینه غدد درونریز دست کشید تا بتواند یک کلینیک پزشکی آیورودایی را با کمک ماهاریشی تاسیس کرده و ریاست آن را شخصا عهدهدار شود. اما در سال ۱۹۹۳ رسما از سمت خود استعفا داد. او تا سال ۱۹۸۷ به فروش محصولات بینالمللی ماهاریشی در حوزه آیورودا اشتغال داشت و رفتهرفته ثروت هنگفتی کسب کرد. پس از آن به کار نوشتن پرداخت. در سال ۱۹۸۹ کتاب شفای کوآنتومی: کاوشی در مرزهای پزشکی ذهن – بدن را به رشته تحریر درآورد. وی در این کتاب تصریح کرد که یک بیمار از طریق پرداختن مداوم به مراقبه و در پیش گرفتن تغذیهای سالم میتواند بر بیماریهای مختلف غلبه کند و فرآیند پیری را به تاخیر بیندازد. آن گاه در سال ۱۹۹۱ کتابی تحت عنوان زندگی بدون قید و شرط: کشف توان رسیدن به آرزوها را نوشت. سپس با حضور در یکی از برنامههای مطرح و پرطرفدار تلویزیونی به توضیح درباره مضمون این کتاب پرداخت. جالب است بدانید که اندکی بعد از حضور وی در آن برنامه، چوپرا توانست ظرف یک روز تعداد ۱۳۰۰۰۰ نسخه از این کتاب را به فروش برساند و عکس وی روی جلد مجله People ظاهر شد.
در سال ۱۹۹۳ تصمیم گرفت که تجارتی برای خودش دست و پا کرده و ماهاریشی و فروش محصولات وی را رها کند. چوپرا دریافت که زمان تغییر فرا رسیده است، بنابراین به همراه همسر و فرزندانش عازم شهری در ایالت کالیفرنیا شد و در آنجا سکنی گزید.
وی تصمیم گرفت که در مرکز بهداشت شارپ واقع در بخش ساندیهگو مشغول کار شود. دیری نگذشت که موسسه شارپ برای افزایش بهرهوری نیروهای انسانی و پزشکی ذهن- بدن افتتاح گردید و چوپرا به سمت مدیر اجرایی آنجا برگزیده شد. موسسه شارپ وابسته به مرکز بهداشت شارپ مجموعهای شامل ۷ بیمارستان، ۲۳ کلینیک و ۳ گروه پزشکی بود. با تخصیص اعتبار ۳۰۰۰۰ دلاری از سوی مرکز طب جایگزین مطالعات فراوانی در خصوص تاثیر روشهای درمانی طب آیورودایی برای کنترل بیماری فشارخون، کلسترول، وزن بالا و استرس انجام شد. با این همه، برنامه چوپرا برای نوشتن کتابی در زمینه اثبات سودمندی روشهای آیورودایی به تعویق افتاد.
سپس او توانست مرکز بهزیستی چوپرا را در مساحتی بیش از ۴۲۶۰۰۰ سانتیمترمربع و با امکانات بسیار عالی در مرکز شهر افتتاح کند.
چوپرا هرگز اقدامی برای اخذ مدرک پزشکی کالیفرنیا به عمل نیاورده است. او میخواهد به دور از فضای آموزشی و تحقیقات علم پزشکی زندگی کند، بنابراین عنوان «دکتر» را از ابتدای اسم خود برداشت و هماکنون به ادبیات داستانی و نوشتن رمان روی آورده است.او چندین شرکت افتتاح کرده است که همگی آنها به امر مدیریت سمینارها، مصاحبههای مطبوعاتی و تلویزیونی چوپرا مشغول هستند. همـــــــــچنین دارای یــــــــک شبکـــــــــه تلــــویزیونی کابلی است که آن را کانال جهانی شفا نام نهاده است. ضمنا یک وبسایت بسیار موفق دارد. چنانچه به عضویت این سایت درآیید هر روز صیح یک قانون جهانشمول متفاوت برایتان توضیح داده شده و یک روش جدید مراقبه به شما معرفی میگردد. (www.chopra.com)
عنوان برخی از کتابهای دیپاک چوپرا به شرح زیر هستند:
هفت قانون معنوی برای رسیدن به موفقیت (۱۹۹۵)،بازگشت مرلین (۱۹۹۵)،
روشهای افسونگری: ۲۰ قانون معنوی برای خلق زندگیای که خواهانش هستید (۱۹۹۶) ،جاده عشق: تدابیر معنوی شفا (۱۹۹۷)، جاودانگی روزمره: تعلیمات فشرده برای بروز دگرگونی معنوی (۱۹۹۹)،چگونه خدا را بشناسیم: سفر روح به سوی ناشناختههای ناشناختنی (۲۰۰۰)، زخمهای عمیق: رهاسازی روح از قید ترس و رنج، شفا در ۱۰۰ روز (۲۰۰۱)،جوانتر بمانید، عمر طولانیتری داشته باشید: ۱۰ گام برای تغییر روند پیری (۲۰۰۱)،همزاد (۲۰۰۱)، از بازی گلف لذت ببرید: ۷ قانون مهم در بازی زندگی (۲۰۰۳)، کتاب اسرار: شیوههای آشکار ساختن جنبههای پنهان زندگی (۲۰۰۴).
صلح در راه است: بیایید به جنگ و خشونت پایان بدهیم (۲۰۰۵)
چند جمله از چوپرا:
بیشتر مردم فکر میکنند که پیر شدن یعنی نیستی و فنا، اما دادههای علمی ثابت کردهاند که چنین نیست. علت مرگ، کهولت سن نیست بلکه مردم در نتیجه بیماریهایی میمیرند که با پیری توام هستند، بیماریهایی که تمامیشان قابلپیشگیری اند.
همواره انتظارات ما، حاصل کار را رقم میزنند.
جسم انسانها برونریز نظام اعتقادی و تجربیات آنهاست. اگر کسی خشم را تجربه کند، بدن او آدرنالین و کورتیزول ترشح میکند. اگر کسی آرامش را تجربه کند، بدن او، آرامبخش میسازد. اگر کسی که انبساط خاطر و نشاط را تجربه میکند، بدن او دو داروی بسیار قوی ضدسرطان میسازد. بنابراین جسم شما همواره در حال تبدیل تجربیاتتان به مولکولهای مختلف است.
زیستن در اکنون جاودانه تجربه جاودانگی و ابدیت است. اما متاسفانه بیشتر مردم یا در گذشته سیر میکنند یا آینده را مینگرند. اگر بتوانید در اکنون جاودانه زندگی کنید میتوانید طعم خوش جاودانگی را بچشید و جسمتان دیگر پیر و فرتوت نخواهد شد.
منبع:مجله روانشناسی برتر